- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مناجات شب قدر با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
بـه حـق خـدای شـب قـدرهـا بـیـا ای دعـای شـب قـدرهـا حضور تو تنها نفـس میدهد به حال و هـوای شب قدرها پر از التماس است و آقا بیاست در عـمق صدای شب قدرها الهی نگاهی کن از روی لطف بـه آقــا بـیـای شـب قــدرهـا بـرای تـمـنـای روز ظـهـور مـیافـتـم به پـای شب قدرها کمی نقد عشق و عنایت بریز بـه دسـت گـدای شب قـدرها مریض فـراقـیم یـا بن الحسن تو هـستی دوای شب قـدرها به حق علی و به حق الحسین به این نـالـههای شب قـدرها مرا یک سحر کاش مهمان کنی نجـف، کـربلای شب قـدرها
: امتیاز
|
مناجات شب قدر با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
تو غصه خوردی، ما که غمخواری نکردیم تو ناله کردی، ما که دلـداری نکردیم یک شب اسیـر رنج بیخـوابی نبودیم از دوری تـو گـریـه و زاری نکـردیم اصلا به جـا باشد به فـکـر ما نـباشـی وقتی به پای عـشق تو کـاری نکردیم شب زندهدار مـاه قـرآن، بـگـذر از ما آن گونه که باید، تو را یاری نکـردیم آلــودگـی ســفــرههـای مـا سـبـب شـد یک شب تو را دعوت به افطاری نکردیم تا لااقـل یک لحـظـه هم یـاد تو باشـیم با دوسـتـانـت نـیـز دیـداری نـکـردیـم از درد حاجت هاست، داد ما بلند است کاری بجـز هـمـسایـه آزاری نکـردیم این که نشد ماه سحرخـیزی و تـوبه!! سعـی و تـلاشی سـوی بیـداری کردیم حتی یکی دو صفحه هم قرآن نخواندیم با صاحب این مـاه گـفـتـاری نکـردیم تنها امیـد ما به این اشک حسین است ما در عـزای دوست کمکاری نکردیم
: امتیاز
|
حالات امیرالمومنین علیه السلام در شب نوزدهم
خون جبین به گلشن حُسنش گلاب شد چون شمع سوخته نور پراکند و آب شد از خون او به دامن محراب، نقش بست بر این شهید، ظلم و ستم بیحساب شد شمشـیر، گریه کرد به زخـم سر عـلی حتی به غربتش جگر خـون کباب شد محراب! ناله از دل خونین کشید و گفت: یا فـاطمه! دعـای عـلـی مستجـاب شد مویی که شد سفـیـد ز هجـران فاطـمه جرمش مگر چه بود که از خون خضاب شد؟ هرکس گرفت سهم خود از دست روزگار سهـم تـراب، خـون سـر بـوتـراب شد فرق علی دوتا شد و جبریل صیحه زد ای وای! چار رکن هـدایت خراب شد هر پـادشه سـتـم به رعـیت کـند ولـی پیوسته بر عـلـی ز رعـیت عـذاب شد هم شیر حق برای شهادت شتاب داشت هم خصم بهـر کشتن او در شتاب شد میثم! سرشک دیده و خونجگر کم است بر رهبری که پیـر به فصل شباب شد
: امتیاز
|
حالات امیرالمومنین علیه السلام در شب نوزدهم
شب بود و شهر کوفه پُر از آه و درد بود حال و هوای کوفه غم انگیز و سرد بود شب بود و ظلمتی که فضا را گرفته بود از بـار غـم تـمـامیِ دلهـا گـرفـته بود مردی غریب سوی مصلی روانه بود دریـای دیـدگـان تـرش بـیکـرانـه بود میرفت وآسمان هم ازاین درد میگریست مردی که در نهایت قدرت؛ غریب زیست غیر از غم مدینه به لب صحبتی نداشت غیر از وصال فاطمهاش حاجتی نداشت تنهـاترین، غـریب ترین مرد کوفه بود کیسه بدوش کوفه و شبگرد کوفه بود عـمـری ز خـاطرات مدیـنه کباب شد تـنـهـا انـیـسِ راز دلـش چــاه آب شـد هـم بـازی تـمـام یـتـیـمـان کـوفـه بـود فکـر غـذا و سـفـرۀ بینـان کـوفه بود پایان رسیده لحـظۀ چـشم انتظاریاش دلشوره داشت زینب از این بیقراریاش
: امتیاز
|
مدح امیرالمومنین علیه السلام در شب های قدر
قـلّۀ مـاه مبارک، لَیـلـةُ الـقَـدرِ نـبـی است فاتحِ قلّه یـقـیـناً، لَیـلـةُ الـبَـدرِ عـلـی است روح و جانِ لیلةُ القدرِ نبی هم، فاطمه ست علت پیروزیِ بـدرِ عـلی هم، فاطمه ست این شب بدرِ علی، این باده، جام کوثر است ذکر زهرا، یا امیرَالمؤمنین یا حیدر است چیست طوفانی که آمد در شب بدرِ علی این همان ذکری که شد ذکرِ شب قدر علی ذکر یا زهـرا و یا حـیـدر به لبهای مَلک چون نسیمی میوَزد از اهلِ جنت بر فلک اَصلُها ثابت حکایت کرد، ریشه با علیست بدر ثابت کرد، نصرت چون همیشه با علیست چون علی را دید، پیغمبر به دوشش، مَشکها همچو باران ریخت، از شوقش، به رویَش، اشکها یادم آمد روضهای، از اشکِ ساقیِ حسین مشکِ ساقیِ پیـمبر، مشکِ ساقـیِ حسین نصرت حـیـدر کجـا و نـیـنوا، عـباس، آه بَـدریـون سـیـراب اما کـربلا، عـباس، آه کودکان در خیمه میگویند ساقی! اَلعطش بهر اصغر آب میجویند، ساقی! اَلعـطش تشنه لب طفل رباب و وای از قحطیِ آب آب، نایاب و عتاب و وای از قحطیِ آب چشمِ سـالار حرم را دور دیدند، کوفـیان پس بساط بغضِ خود را جور دیدند، کوفیان بغـضِ روز بدر آمد، دستها سیـلی شدند کـیـنۀ دیریـنه آمد، چـهـرهها نـیـلی شدند
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمومنین علیه السلام
آتشفشان از کوه غربت بیصدا ریخت وقـتی شرار کـیـنه از تیغ جـفا ریخت زخمی که در کوچه نشد باز از غریبی سر باز کرد آخر ز سر روی عبا ریخت در بین سجـده استخـوانهای شکـسـته با خون پیشانی به هنگـام دعـا ریخت "فزت ورب الکعبه" مسجد غرق خون شد یعنی ستون عـرش، پای مقـتدا ریخت زهـرا میان عـرش کـوثـر را بنا کرد با اشک چشمی که برای مرتضی ریخت رزق تـمـام عــاشــقـانـش را خـداونـد با حب حیدر از نجف تا کربلا ریخت
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمومنین علیه السلام
به مسجد میرود معنا کند روح عبادت را به مسجد میبرد با خود علی امشب شهادت را دلیل محکمی دارد اگر در داخل محراب فـرادا میکند در سجـدۀ دوم جـماعت را مگر اینبار در بستر بخوابد ساعتی آرام که سوزاندهست عمری در فراقش خواب راحت را برای کشتنش از بدر تا محراب، راه افتاد ندیدم هیچجا از تیغ، تا این حد سماجت را چنان آغوش واکردهست رفتن را که تا امروز میان مرگ با انسان ندیدم این قرابت را سحر، در کمتر از یک لحظه ارکان هُدی لرزید مگر گویاتر از این بود تفسیر قیامت را؟ رها شد نغمۀ « فزت و رب الکعبه» در عالم علی میخواست دریابیم معنای سعادت را
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمومنین علیه السلام
ادا کردنـد هـنگـام عبـادت حـق مـولا را ز خونش آبـرو دادنـد بیت حـقتعالی را میـان دوستـان هـم انفـرادی بود زندانش چو شمع انجمن کُـشتند آن تنهای تنها را ز جبریل امین برخواست این فریاد بر گردون الا یا اهـل عالـم تسلیت، کُـشتـند مـولا را
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمومنین علیه السلام
باز شد قرآن شـب احیا ز فرق نازنینش زخم عترت را همه دیدند در زخم جبینش صبحدم در دامن محراب خون نقش زمین شد آن امامی که زمین بوس آمدی روحالامینش
: امتیاز
|
حالات امیرالمومنین علیه السلام در شب نوزدهم
تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین بـیـشـتـر تـیـغ فـرو رفت مـیـانِ اَبـرو تا که از ضَرب علی با سرش اُفتاد زمین به سرش خورد ولی پهلویِ او درد گرفت دید از ضربۀ در همسرش اُفتاد زمین کَس نـفـهـمـیـد که عـباس چگـونه آمد بـارها تا بِـرِسَد مَحـضَرَش اُفتاد زمین خواست تا خانۀ زینب رویِ پا راه رَوَد دو قـدم رفت ولی پیکـرش اُفتاد زمین دخترش دید زمین خوردنِ بابایـش را دخترش دید و، خودش آخرش اُفتاد زمین چقدر از رویِ تَل تا لبِ گـودال دویـد چـقدر بینِ همه خواهـرش اُفـتاد زمین دید پـائـین قـدمهـاش سَنان میخـنـدیـد دیـد بـالایِ سرش مـادرش اُفتاد زمین
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علیهالسلام
ای هست من زهست تو یا مرتضی علی دست خداست دست تو یا مرتضی علی چشم کسی نـدیـده به هـنـگـامِ کـارزار یکدفعه هم شکست تو یا مرتضی علی اوج تـمـام بـال و پَــر هـر پــرنــدهای باشد همیشه پست تو یا مرتضی علی بیچاره دشمنت که به تیغت دو نیم شد به به؛ به ضرب شصت تو یامرتضی علی مشکل گشای خلقی و حل میشود فقط کار همه به دست تو یا مرتضی علی ساقی کوثـری و دو دستـت پیاله است هستم خراب و مست تو یا مرتضی علی
: امتیاز
|
حالات امیرالمومنین علیه السلام در شب نوزدهم
صورت خیس خودش را طرف چاه گرفت آسمان تیره شد از بس که دل ماه گرفت راه افـتـاد مـسیـحـا کـه نـفـس تـازه کـنـد زیر سنـگـیـنـی گـامش نـفـس راه گرفت
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
گـلخـندهای که مِهـر به مـاه خـدا کـند از پای روز، حـلـقۀ شب را جـدا کـند بر شانۀ سپـیدهتـرین صبح بیغـروب خـورشـیـد، آبـشارِ طـلایی رهـا کـنـد میلاد مجتبیست که اعجـاز مقـدمـش با بـاغ، آن کـنـد که نـسـیـم صبـا کـند آمد که با فروغ شبافروز روی خویش هر سو دری به خانۀ خـورشید وا کند شب را به یمن مقدم او صبح کرده است هر کس چو ماه، در دل شبها دعا کند امشب که باغ خاطرهات را به یک نسیم غـرق شکـوفـه، لعـلِ لب مجـتـبی کند چون آسمان عاطفه، باران اشک باش! تا گـلـشنِ ضمـیـرِ تو را با صـفـا کـند چشم ستاره باش و به دامان شب ببار! تا دردِ سیـنـهسـوزِ غـمـت را دوا کـند بیگانه با تبـسّمی! این فصل را بخـند! تـا بـاغ را به خـنـده لـبـت آشـنـا کـنـد گـلواژۀ نـگـاهِ تـو در روح زردِ بـاغ جـشن بهـار گـونـهشدن را به پـا کـنـد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
میان ارض و سما بزم شادی و شور است به روی دست نبی آیههایی از نور است بـغـل گـرفـتـه نـبـی سبط اکـبـر خود را وَ اِن یَکاد بخوان، چشم ابتران شور است گمان کنم که پیمبر به گوش او میگفت: خوشا به حال رسولی که با تو محشور است به رزقِ خوانِ حسن عالمی نمک گیرند عزیز کردۀ زهرا « کریم » مشهور است ز دست هیچ کسی لقمه نان نمیخـواهیم کرامت حـسنی با مـزاجـمان جور است گـدای کوی کریـمـیم و نان بهـانۀ ماست نظر به منظر جانان مراد و منظور است چـقـدر غـبطـه خورم بر کـبوتران بقـیـع شکسته بال و پرم، قبر خاکیاش دور است به قـبـر خـاکـی او سـایـبـان بـدهـکـاریم برای گـنـبـد و گـلـدسـتـه نـقـشهها داریم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
بر لب هر عاشقی گل کرده امشب یا حسن میشوم عـبد خـدا ماه مبارک با حسن ما اگر عـبد حسیـنـیم و گـدای زینـبـیم بر خود زینب قسم کرده جدا ما را حسن رزق آب و نان من دائم ازین خانه رسید نـیـستم مدیـون دربـار کـسی الا حسن تا که جان دارم میان تن دم از او میزنم شافع عقبی حسن، مولا حسن، آقا حسن ذکر یا سبّوح و قـدّوسم شده یا مجـتبی میروم سجده به عشق اینکه گویم یا حسن کوری چشم زنی که قاتل پیغمبر است مینویسم روی قـلبم: سیدی مولا حسن ای که در شهر مدینه شهره گشتی بر کرم یک نظر بر این گدا کن ماه دل آرا حسن نیمۀ ماه است و دستم خالی و رویم سیاه حـقّ زهـرا مـادرت اُنظُـر الیّ یا حسن
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
ای روح تـوسـل شده دیـوانـۀ لـطـفـت مست است كرم از می و پیمانۀ لطفت از بركت اطعام تو محروم نمانده ست هر آنكه شده سائـل مـیـخـانۀ لـطـفـت دست كرمت را به سرم میكشی و من سر مینهم از لطف تو بر شانۀ لطفت از یـمـن قـدوم تـو شـده مـاه ضیـافـت مـاه رمـضان مـاه كـرمـخـانۀ لـطـفت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
ای از بَـهـار، بـاغ نـگـاهـت بَـهـارتـر از فرش، عرش در قـدمت خاکسارتر شبنم ز پاکی تو، به گـلبرگها نوشت گل پیش روی توست ز هر خار، خوارتر باران کـرَم نـمود و تـرنّـمکـنان سرود کز هر چه ابر، دست تو گوهـر نثارتر شهـر مـدیـنـه با فـقـرا جمله واقـفاند آن شهر کس نداشت ز تو سفرهدارتر ایّوب دید صبر تو، بیصبر گشت و گفت چـشـم فـلـک نـدیـده ز تو بُـرد بـارتـر نامت حَسن، و لیک به هر حُسن، اَحسَنی نـاورده دست صُنع، ز تو شاهکـارتر بودی لبالب از غم و دردِ نهان، ولیک آئــیـنـهای نـبــود ز تـو بـیغــبــارتـر باشد یـکی، قـیـام حـسیـن و قـعـود تو گـشـتی پـیـاده تا که شود او سـوارتـر
: امتیاز
|
رباعی های ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
امروز که مـیـلاد سعـید حسن است دلشاد بتول و احمد و بوالحسن است گر دست به دست میبرندش چه عجب کاوّل گلِ نو شکـفـتۀ این چمن است ************* سید رضا مؤیّد ************ امشب که ز شادی شده سرشار علی در آیــنــه دیــده روی دادار عـلــی چیده ست گلِ بوسه ز لب های حسن یعنی به رُطب نموده افـطـار عـلـی ************* محمد رستکار ************ بـرخـیـز که مـاه انـجـمـن پـیـدا شـد سـیـمـای امـام مُـمـتَـحَـن پــیـدا شـد در مــاه خــدا تـجــلّـی حُـسـن خُــدا در صورت و سیرت حَسَن پیدا شد ************* قاسم رسا ************ موجـیـم كه بر ساحل غـم میتـازیم چون قطره به دریاى كرم مینازیم در صحن بقیع اگر شبى قسمت شد بـیوقـفـه براى تو حـرم مـیسـازیم ************* مهدی عبدالهی ************ خورشید نجابت و صفا را عشق است سلطان کرامت و سخا را عشق است در بـیـن تـمـام خـوب رویان جهـان رخـسار امام مجتبی را عشق است ************* مجتبی شکریان ************ در نیمه مـاه، ماهِ کـامل حسن است در سیر و سلوک راه کامل حسن است یک گوشهای از فضائلش این بس که در جنگ جمل سپاه کامل حسن است ************* مجتبی شکریان ************
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
ای دل دلشکستگان عاشق و مبتلای تو روح گرفته آبـرو از نفـس صفـای تو نغـمۀ عشق عاشقان زمـزمه ولای تو بود و نبود عالمی در نعم از ولای تو ای حـرم غـریب تو کعـبۀ قـلب ما حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن ای که علی مرتضی بوسه گرفته از لبت شانۀ ختم انبـیا گشته خـجـسته مکـبت بُردن نان بیکـسان آمده کار هر شبت لؤلؤ گوش قدسیان زمزمههای یا ربت لب بگشا بخوان بخوان بار دگر دعا،حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن روز ازل سرشته شد با غم عشق تو گلم بـقـیـع بیچـراغ تو چـراغ روشن دلم نقـل حدیث عشق تو نقـل مدام محـفـلم کـرامتی که بـندهام عـنایتی که سـائـلم مرا مران مرا مران از در خویش یا حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن مـرغ پـریـدۀ دلـم خـدا خـدا خـدا کـنـد گرد مدینه گردد تو را تو را صدا کند بلکه خـدا به مقـدمت مرا مرا فـدا کند تیغ فـلک هزار بار اگر سرم جدا کند نمیشوم نمیشوم از تو دمی جـدا حـسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن ای به سرشک فاطمه شسته شده مزار تو مهدی صاحب الزمان زائر بیقرار تو بهشت قرب اولیاء هماره در جوار تو از تو کسی غریب تر نبوده در دیار تو ستم کشیده روز و شب ز غیر و آشنا، حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن ای که به شانۀ رضا کوه بلا کشیدهای بیشتر از ستارگان زخم زبان شنیدهای زخم به زخم دل همی لحظه به لحظه دیدهای با هـمه آشنا ولی از همه دل بریـدهای هر کسی از شرارهای سوخت دل تو را حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن ای صلوات قـدسیان زمـزمه حکـایتت دشمن کینه توز هم شد خجل از عنایتت سینۀ هفت آسمان سفـرهای از ولایتت از چه نکرد هیچکس مثل علی حمایتت همسر بیوفای تو کشت تو را چرا حسن؟ کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن صبر تو نقش خصم را یکسره بر ملا کند صلح تو کار نهضت و قـیام کربلا کند جنگ تو نقل قدرت بازوی مرتضی کند کسی به جنگ و صلح تو چون و چرا، چرا کند؟ قعـود تو قـیام تو حکـم خـداست یا، حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن خوشا به حال آنکه شد خاک دیار عشق تو خوشا به حال آنکه جان کند نثار عشق تو تویی تویی تویی که دل گشته شرار عشق تو مـنم منم منم منم "میـثم" دار عـشق تو عنایتی که جان کنم در قدمت فـدا، حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
از عشق و عاشـقی چند ساله بنویسم و از نـیـاز خـودم از پـیـالـه بنـویـسم قلم به دست گرفتم که شرح دل بکنم زمین دور و برم را ز اشک گل بکنم دوبـاره نـیـمـۀ مـاه خـدا دلـم لــرزیـد نوا و صوت عجیبی در آسمآن پیچید خبر رسیده که خیر عظیم در راه است خبر رسیده که مردم کریم در راه است من از طفـولیتم کاسه لیس این خوانم بزرگ گـشـتـهام اینجـا و از گـدایـانم ندار و خـانـه به دوشـم قـرار من آقا امـیـد زنــدگــیــم اعـتــبــار مـن آقــا چـقــدر سـفــرۀ آقــا بُــرو بـیــا دارد چه عزّتی سر این سفـرهها گـدا دارد ذلـیـل آمـده بـودم عــزیـزِ دیــر شـدم به لطف نان حسن عاقبت بخـیر شدم غذای بیت الحسن خوردهام که سیر شدم فـقـیـر آمـده بـودم بـبـیـن امـیـر شـدم به زیر پـرچـم تو صاحب مـقـام شدم به اسم نـوکـر این خـانه احـترام شدم تو خنده کردی و بر شاعران غزل دادند به خیل کاسه به دستانِ خُم عسل دادند حَسن حَسن ز روی این لبـم نمیافـتد عـجـب حـرارتـی دارد تـبـم نمیافـتد تـمـام زنـدگـیـم را بـه تـو بـدهـکـارم به جـان مـادرم آقـا که دوستـت دارم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
من آفـریـده شدم تا شوم گدای کريم عـبادتـم شـده افـتـادنِ به پـای کـریم همیشه داشت محبّت به ظرف خالی من همیشه شامل حـالم شده وفـای کریم نـوشتهاند مرا خـاک پـای آل عـلـی هـمیشه بر لب آیـات هل اتای کریم شـنـیـدهام که تـمام فـرشتـگـان خـدا زدند بوسه به دست گره گشای کریم چه نعمتی، چه عطایی، چه خوب توفیقی سپـردهاند مرا دست مجـتـبای کریم چه افـتـخـار بزرگی نـوشتـهاند مرا فــدایــیِ سـر فــرزنــد اول زهـــرا منم کسی که فقط زیر منّت حسن است تمام زندگیام از عنایت حسن است به من خدای دو عالم چه ثروتی داده است تمام دار و ندارم محبّت حسن است هزار شکر خدا را، که کار و بار من گـدایـیِ کـرمِ بـینهـایتِ حسن است هـزار شکـر شدم من غـلام اربـابی که گفتهاند مطیع ولایت حسن است شـنـیـدهام رفـع الله رایـت الـعــبـاس ولی روی سر عباس رایت حسن است حسن امام و حسن اول و حسن آخر حسن قیامت کبری، حسن، خودِ حیدر چه دست های کریمی، چه لطف بسیاری بگو به جای حسن، قـبـله وفـاداری رسیده وقـت تـلافـی آن همه ایـثـار خدا به شاه نجف داد عجب علمداری فرای روزی آن بندهای که ذکر لبش حسن حسن شده در شادی و گرفتاری بدان که ختمِ به خیر است آخر، عاقبتت اگر میان دلت، حُـبِّ مجـتـبی داری شبیه فاطمه دارد هوای دشمن و دوست همیشه چشمۀ الطاف او بُوَد جاری رسیده بر همگان بخشش و عنایت او سه بار خرج خدا شد تمام ثروت او پیمبران همه هـستند بیقـرار حسن فراتر است ز ادراک اعـتبار حسن حساب دشمن او با حسین و عباس است جهنمی است کسی که نبود یار حسن شبیه کعبه شده قـبله گـاه این عـالـم دلی که هست همیشه در اختیار حسن میان عرش، ملقب شده به مرغ بهشت کبوتری که نشسته است در جوار حسن خدا کند که فدای سرش شوم روزی خـدا کند که بیاید سرم به کار حسن نـوشـتـهانـد مرا بـنـدۀ مـرام حـسـن غـلام هـمت آنـم که شد غـلام حسن دوباره در دل من زنده گشته یاد بقیع چه گریهها که در آورده بیاراده بقیع شب ولادت آقا کسی کنارش نیست دوبـاره گـشت بلند، آه از نهاد بقـیع گذشت عمر من و چار امام بیحرمند همه غمم شده در هر امامزاده بقیع میان صحن عتیق رضا زدم فـریاد امام غائب عـالم! برس به داد بقـیع به گل نشستن آل سعود دیدنی است زمــان آمــدن قــبـلـۀ مــراد بـقــیـع بـقـیـع میزنـد از دل صدا، بـیا آقـا قـسـم به بـیکـسی مجـتـبی، بـیـا آقا
: امتیاز
|